قدس آنلاین- این سختی هم بهدلیل ناشناخته بودن روحیات نوجوان و خاص بودن این گروه سنی است و هم بهدلیل ترجمههای زیادی است که از آثار نویسندگان کودک و نوجوان خارجی میشود و در بازار ایران وجود دارد و نویسندگان ایرانی با همه محدودیتهای نوشتن، باید با این بازار رقابت کنند.
پای صحبت بسیاری از نوجوانان کتابخوان ایرانی که مینشینیم و از آنها میخواهیم فهرستی از نویسندگان موردعلاقهشان را نام ببرند، معمولاً نامیاز نویسنده ایرانی در این فهرست دیده نمیشود. این درحالی ست که در ایران نویسندگان زیادی مشغول بهکار هستند که برای نوجوان ایرانی مینویسند و میسرایند.
چرا نوجوان ایرانی معمولاً نویسندگان ایرانی را نمیشناسد و اگر بخواهد اثر ایرانی بخواند، بهسراغ داستانهایی میرود که اصلاً مناسب سن او نیستند؟
حمیدرضا شاهآبادی، نویسنده و پژوهشگر کودک و نوجوان که نوشتن داستانهای بزرگسال را هم در کارنامهاش دارد، معتقد است نوجوانان ایرانی از آثار نویسندگان ایرانی استقبال میکنند، البته اگر این آثار بهدست آنها برسد. او میگوید: مثلاً من به یکی از کتابخانههای حومه تهران رفتم و دیدم بچهها برای خواندن کتاب «لالایی برای دختر مرده» نوبت گرفتهاند و کتاب را رزرو کردهاند و کتاب اینقدر خوانده شده که از هم پاشیده شده بود. کتابهای دیگر هم خوانده میشود؛ مثلاً کتاب «کنسرو غول» نوشته مهدی رجبی. البته قبول دارم کتابهایی هم هستند که نمیتوانند با نوجوان ایرانی ارتباط برقرار کنند.
به باور این نویسنده نباید شرایط نویسنده ایرانی را با نویسنده خارجی مقایسه کنیم، چون بههرحال نویسندگان خارجی برای نوشتن محدودیتهای نویسندگان ایرانی را ندارند و مسئله مهمتر این است که زنجیره نشر کتاب در ایران از مشکل توزیع رنج میبرد و آثار خوب بهدست مخاطب نمیرسد و آثار بد بهراحتی در دسترس قرار میگیرند و پرفروش میشوند. در حالحاضر مهمترین مسئله این است که نوجوانان نمیدانند چه بخوانند و نویسنده را نمیشناسند.
نویسنده «کافه خیابان گوته» یکی از راههایی که میتوان نوجوان را از آثار خوب مطلع کرد، تبلیغات ناشران خوب میداند. شاهآبادی با بیان اینکه نوجوان امروزی فضای مجازی را میشناسد، میگوید: ناشران باید بهدنبال انتشار و توزیع کتابهای الکترونیکی در فضای مجازی باشند. چون الان همه نوجوانان بهصورت آنلاین کتاب مطالعه میکنند و کمتر کتاب مکتوب بهدست میگیرند.
نویسندگان ایرانی داستانپردازهای قوی نیستند
البته بعضی از نویسندگان ایرانی داستانپردازهای قویای نیستند و داستانهایشان داستانها و شخصیتهای فرعی کمی دارد؛ مثلاً مانند آنچه در رمان «بینوایان» اتفاق افتاده، در کدام داستان ایرانی اتفاق افتاده است؟
شاهآبادی با بیان این نکته ادامه میدهد: شخصیتها و روایتهای فرعی موجب مؤثر بودن یک داستان میشود، چون نوجوان بهطور فطری حادثهجو است و از داستانهای پرحادثه استقبال میکند.
نویسنده «لالایی برای دختر مرده» یکی از دلایل عدم موفقیت نویسندگان ایرانی در خلق رمانهای حادثهخیز را نشناختن مفهوم «نوجوان» میداند. شاهآبادی میگوید: نوجوانی مفهومی ذهنی است که نمیتوان آن را از بیرون دید، شناخت و تشریح کرد. در اندیشه سنتی قدیم، کودک، بزرگسال رشدنیافته است و بهدلیل رشدنیافتگی بیارزش است، اما شخصیت کودک و نوجوان و ارائه تعریف برای این گروههای سنی محصول دوره مدرن است.
این نویسنده، نوجوانی را دورهای میداند که نوجوان از پیله کودکی بیرون میآید و وارد دوره بزرگسالی میشود؛ دورهای که فهم جدیدی از جهان دارد و نگاه او فلسفی است. خانواده و جایگاه خانواده در اجتماع، مسائل مهم زندگیاش میشود و همه اینها درکنار رشد بلوغ جسمی و حس تجاربی مثل عشق و کنجکاوی به مسائل جنسی باعث رنجیدگی زودهنگام و ناسازگاری او با محیط میشود. نوجوانان عاشقهایی میشوند که معشوق ندارند و به اولین آدمهایی که برسر راه آنان قرار میگیرند، همه احساسشان را میدهند و این مسئله در جامعهای که امن نیست ایجاد مشکل خواهد کرد.
وی ادامه میدهد: با این تفاسیر نویسندهای که میخواهد برای نوجوان بنویسد، باید او را کاملاً بشناسد و با توجه به اقتضائات او دست به نوشتن بزند، ضمن اینکه تعاریفی که برای نوجوانی میشود، همه ذهنی است و همین ذهنی بودن باعث تشتت میشود.
وی انتشار آثاری با تصاویر رنگی و کتابهایی که جلد خشتی دارند و حتی شعرهایی که در قالب چهارپاره برای نوجوان منتشر میشود را حاکی از عدم شناخت نوجوان مخصوصاً نوجوان امروز میداند و انتشار این کتابها را نتیجه کار نویسنده و ناشری میداند که درک درستی از مفهوم نوجوانی در ذهن ندارند.
ترجمههای سهلانگارانه، آفت ادبیات نوجوان
بهگفته او همین سهلانگاری در تولید آثار نوجوان باعث شده بسیاری تصور کنند رمان نوجوان با رمان بزرگسال تفاوتی ندارد و تنها تفاوت این دو، سادهتر بودن، روانتر و کمحادثهتر بودن رمان نوجوان نسبت به رمان بزرگسال است.
وی ترجمههای سهلانگارانه را آفت دیگر ادبیات نوجوان عنوان میکند و میگوید: اگر دقت کنید، میبینید بسیاری از آثار کودک و نوجوان توسط مترجمهای جوان ترجمه شده است و این مسئله بهدلیل عدم شناخت این نویسندگان از مخاطب نوجوان است، چون درک کار کودک و نزدیک شدن به جهان مخاطب نوجوان بسیار سخت است.
مدیر نشر «مدرسه» برای نزدیک شدن نویسنده به جهان ذهن نوجوان، همان چهارراه پیشنهادی چمبرز را توصیه میکند و توضیح میدهد: نزدیک شدن سبک نوشتاری نویسنده به سلایق نوجوانان که با استفاده از ریتم تند، تعلیق و دوری از کلمات مسجع محقق میشود، استفاده از زاویه دید مناسب و دفاع از نوجوان و عقاید او مسائلی هستند که نویسنده باید در اثرش رعایت کند.
این پژوهشگر در ادامه صحبتهایش اشارهای به داستانهای موردعلاقه خودش میکند و میگوید: من به خواندن داستان پلیسی علاقه زیادی دارم و بهنظرم نویسندهای که بخواهد داستان بنویسد، باید داستان پلیسی زیاد بخواند، چون طرح و پلات کامل داستان، در رمان پلیسی اتفاق میافتد.
شاهآبادی در پاسخ به این سؤال که چرا مخاطب آثار او همواره با یک سؤال روبهرو میشود، میگوید: کنش انسان هنرمند، سؤالمندی او دربرابر هستی است. سؤال همیشه در ذهن هنرمند مطرح است و آن سؤال در نوشتههایش هم تبلور پیدا میکند. بهنظر من هنرمند تا زمانیکه سئوال و مسئلهای در ذهن نداشته باشد نمیتواند دست به خلق اثر هنری بزند و من هم تا زمانی میتوانم بنویسم که سؤالاتی در ذهنم وجود داشته باشند.
نظر شما